قبل نوشت :
بخونید و بگید چه کسی ؛ کجا ؛ چه رنگی بپوشه ؟
اولین مثال را من می زنم :
مدیران و برنامه ریزان کشور موقع تصمیم گیری قرمز بپوشند !!
ملت هم تلفیقی از رنگ قهوه ای و نارنجی !!
میشه شما هم چند نمونه مثال بزنید ؟... کاش بشه .
نقش رنگ ها در بهبود بخشیدن به زندگی
تا به حال شده است برای این که احساس آرامش بیشتری کنید خودتان را بین ملحفه های سبز رنگ بپیچانید تا به خواب روید؟ آیا برایتان پیش آمده هنگام انجام یک مصاحبه شغلی لباسی به رنگ قرمز بپوشید و آن را عامل موفقیت خود بدانید؟ آیا رنگهایی که در لباس و دکوراسیون خانه شما به کار رفته اند می توانند رفتار و سطح انرژی یا زندگی شما را بهبود بخشند؟ می توانید امتحان کنید:
سبز لیمویی: پوشیدن لباسی به این رنگ یا استفاده از آن در تزیین و دکوراسیون منزل میتواند توانایی منطقی و پیگیر بودن شما را بیفزاید. سبز لیمویی به شما این امکان را می دهد که بفهمید برای پیشرفت بیشتر خود به چه چیزی نیاز دارید.
سبز: لباس یا دکوراسیون سبزرنگ کمک می کند احساس نزدیکی بیشتری با طبیعت داشته باشید و نیز باعث می شود به دیگران احساس راحتی و آرامش بیشتری ببخشید. استفاده از این رنگ همانند یک خاک حاصلخیز باعث میشود دنیایی پربار برای شما به وجود آید. طبیعت ذاتی این رنگ که نوعی توازن و تعادل در خود دارد، شما را تشویق می کند به نجوای درون خود گوش دهید و بفهمید برای این که شما و دیگران از احساس راحتی بیشتری برخوردار باشید به چه چیزی نیاز دارید.
سبز کله اردکی: این رنگ توانایی شما را در قدرت انتقال فکر افزایش می دهد. همچنین باعث می شود سیاست بیشتری در زندگی تان داشته باشید. استفاده از این رنگ که نوعی آبی آمیخته با سبز است به شما این باور را القا می کند که می توانید با دست خود آینده ای دلخواه بسازید.
آبی: لباس و آرایش آبی رنگ، شما را بیشتر رویایی می کند و الهامات شما را افزایش می دهد. این رنگ بسیار آرامش بخش بوده و باعث متمرکز شدن افکارتان می شود. اثر آرامش بخش این رنگ باعث میشود برنامه ها و افکار مغشوش از ذهنتان خارج شوند و رویاها و اهدافتان نظم و ترتیب بیشتری بگیرند.
نیلی: رنگ لباس یا تزیینات و آرایشی که به رنگ نیلی باشد می تواند قدرت خطرپذیری شما را افزایش دهد. نیلی اعتماد به نفس بیشتری به شما می دهد تا به نقشه هایی که در سر می پرورانید جامه عمل بپوشانید. استفاده از رنگ نیلی که نوعی آبی آمیخته با قرمز است، کمک می کند آینده ای خوب و برنامه ریزی شده را برای خودتان ایجاد کنید. این رنگ به شما کمک می کند دلواپسی هایتان را به کارهایی مثبت تبدیل کنید.
بنفش: رنگ بنفش بر خیالپردازی شما می افزاید و کمک می کند احساس قدرت و اختیار بیشتری کنید. این رنگ همچنین سبب تقویت کردن عمق احساسات شما می شود و شما را صاحب اراده ای مصمم تر می کند و توانایی تان را در ارائه راهبردهای جدید در زندگی افزایش می دهد.
بنفش تیره: این رنگ اشتیاق و خوش بینی شما را افزایش می دهد. استفاده از این رنگ به شما الهام می کند باید کاری جدید را آغاز کنید. اگر لباسی به این رنگ بپوشید یا در دکور منزلتان از این رنگ بهره گیرید بد گمانی شما را کاهش می دهد و فرصتهای جدیدی را برای شما می گشاید
قرمز: لباس و آرایش قرمز رنگ شما را بیشتر اهل عمل می کند و پرمایه و مبتکر می سازد. استفاده از قرمز آتشین به شما علم و قدرت این را می دهد که حرف دلتان را براحتی بزنید و آنچه را دوست دارید به دنیا بگویید.
نارنجی پررنگ: استفاده از این رنگ در لباس و دکور منزلتان کمک می کند به شخصیت خود احترام بیشتری بگذارید. نارنجی پر رنگ شما را تشویق می کند تا خودتان را قبول داشته باشید و آنها را که دوستشان دارید، تحسین کنید.
نارنجی: رنگ نارنجی به شما احساس شهامت و بی باکی می دهد. این رنگ که گرمترین رنگ اتمسفر است نظم و ترتیبی را که نیاز دارید تا انتظارات غیر واقعی را از خود دور کنید به شما می بخشد.
طلایی: استفاده از رنگ طلایی در لباس و آرایش یا وسایل منزل باعث می شود احساسات و سرزندگی شما بیدار شود. استفاده از رنگ طلایی به شما نیرویی می بخشد تا آن چیزی را که باعث خرسندی و رضایت خاطرتان میشود، پیدا کنید.
زرد: رنگ زرد باعث می شود ذهنتان بیشتر باز شود. استفاده از رنگ زرد که روشن ترین رنگ در طیف است ذهنی سیال تر و بازتر را برای شما خلق می کند. این رنگ سبب می شود نقطه نظرات دیگران را بهتر بفهمید و سیاست بیشتری در زندگی خود اعمال کنید.
سیاه: استفاده از این رنگ باعث می شود توانایی بیشتری در تمرکز کردن داشته باشید. استفاده از رنگ مشکی، یعنی غیبت نور، ناشناخته ها را به شما نشان می دهد. در تاریکی، افکار شما باطنی و درونی شده و بهتر می توانید بر روان و احساسات درست خود تمرکز کنید.
قهوه ای: لباس قهوه ای رنگ یا اتاقی که به این رنگ تزیین شده باشد، آگاهی و هوشیاری شما را افزایش می دهد. این رنگ به شما کمک می کند واقعیت هر موقعیتی را بهتر دریابید و بدانید چه چیزی برای شما بهترین خواهد بود.
سفید: لباس یا دکوراسیون سفید رنگ قدرت تحلیل شما را افزایش می دهد. استفاده از رنگ سفید که اصل همه رنگهاست، به شما احساس آزادی و رهایی بیشتری می بخشد.این رنگ هر موقعیت یا ارتباطی را که باعث می شود بتوانید از حل مشکلاتتان برآیید برای شما روشن می کند.
شیشه ای می شکند...
یک نفر می پرسد ؛که چرا شیشه شکست؟
مادر می گوید ... شاید این رفع بلاست.
یک نفر زمزمه کرد ...
باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد شیشه ی پنجره را زود شکست.
کاش امشب ؛ که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد...
تکه ای از آن را برمی داشت و مرهمی بر دل تنگم می شد...
اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت ... غصه ام را نشنید ...
از خودم می پرسم ؛
آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟
دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا ؟
پ. ن :
جمله های زیادی در ذهنم نقش بسته که همه شون با چرا شروع می شند ؛ می دونم ذهن شما هم پر از پرسش شده.
دلم می خواد آن قدر مواظب حرف هام ، نگاه هام ، افعال و کردارم باشم تا گوش دلم صدای شکستنی را نشنود!
زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آنند که بشکنند آنچه از روزگار به دست می آید با خنده نمی ماند و آنچه از دست برود با گریه جبران نمی شود.
یادم نمی آد متن « شکستن شیشه » را کجا و کی خواندم که خوشم اومد و نگهش داشتم حالا امشب دفترم را ورق می زدم که دوباره چشمم را گرفت و ...
خدایا
مرا وسیله ای برای صلح و آرامش قرار ده
بگذار هر جا تنفر است بذر عشق بکارم
هر جا آزردگی است ببخشایم
هر جا شک حاکم است ؛ ایمان
هر جا یاس ؛ امید
هر جا تاریکی است ؛ روشنایی
هر جا غم جاری است شادی نثار کنم
الهی توفیقم ده :
که پیش از طلب همدلی ؛ همدلی کنم
بیش از آن که مرا بفهمند دیگران را درک کنم
بیش از آن که دوستم بدارند ،دوست بدارم
زیرا در عطا کردن است که بخشیده می شوم
و در مردن است که حیات ابدی می یابم
::::::::::::::
عید تون مبارک
درود بر شما
اگر به ایران و فرهنگ آن علاقه دارید و می خواهید جشن نوروز هم در تقویم سازمان ملل ثبت شود.می توانید با کلیک بر روی لینک زیر به دبیر کل سازمان ملل نامه بنویسید و از او بخواهید که این کار را بکند.
برای این کار بر روی لینک زیر کلیک کنید
http://www.petitiononline.com/Norouz/petition.html
وقتی صفحه مورد نظر باز شد.پایین صفحه به انگلیسی نوشته است
click here to sign petition
پس از اینکه صفحه ی مورد نظر باز شد در مستطیل اول نامتان را به انگلیسی و در مستطیل دوم ایمیلتان و در مستطیل سوم نام کشوری را که در ان زندگی می کنید را درج فرمایید.
و در پایین صفحه بر روی مستطیل preview your signatureکلیک کنید تا رای گیری کامل شود.
اگر به این کار علاقه مندید این موضوع را به اگاهی همه ی دوستانتان هم برسانید.
او باید بداند که همه ی مردم عادل و همه ی آن ها صادق نیستند اما به فرزندم بیاموزید به ازای هر شیاد ، انسان های صدیق هم وجود دارند .
به او بگویید در ازای هر سیاست مدار خود خواه ، رهبر با همتی هم وجود دارد به او بیاموزید که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست .
می دانم که وقت می گیرد ، اما به او بیاموزید که اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار پیدا کند.
به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرید او را از غبطه خوردن برحذر دارید.
به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید اگر می توانید به او نقش مهم کتاب را در زندگی آموزش دهید به او بگویید تعمق کند به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان ؛ به گل های درون باغچه ، به زنبورها که در هوا پرواز می کنند دقیق شود .
به فرزندم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود ، اما با تقلب به قبولی نرسد.
به او یاد بدهید با ملایم ها ،ملایم و با گردنکش ها گردنکش باشد به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه خلاف او حرف بزنند( این جا را پایه ام )
به او یاد بدهید که همه ی حرف ها را بشنود و سختی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند .
ارزش های زندگی را به فرزندم آموزش دهید به او یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند به او بیاموزید که در اشک ریختن خجالتی وجود ندارد.
به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند اما قیمت گذاری برای دل بی معناست
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند ، پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد .
درکار تدریس به فرزندم ملایمت به خرج دهید اما از او یک ناز پرورده نسازید بگذارید او شجاع باشد به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید .
پ. ن.
خوبه حالا زنده نیست !
من نمی دونم آقای ابراهام لینکن چقدر شهریه داده که این همه خواسته داشته ؟!
گوشتو را بیار نزدیک ! دارم می رم پای یه معامله ی نون و آب دار !
دوست داشتی تو هم بیا ؛ خیلی سرمایه نمی خواد !
میز معامله اش آن چنانی نیست طرف معامله ات خیلی خوبه و تو می تونی به راحتی دورش بزنی !
خیلی صمیمیه اگه یه کم عقب تر بشینی بهت میگه بیا نزدیکتر...
اگه یه کم آه و ناله و گریه زاری را چاشنیش کنی دلش به رحم می آد !
کاری نداره ؛یه چاق سلامتی و یه حمد و ثنای کوچولو یه عالمه گله و خواهش و خرده فرمایش!
کتاب عزیزش را روی سرت می ذاری و گردنت را کج می گیری و مظلوم نمایی می کنی و جون عزیزهاشو قسم می خوری که بد عهد نیستی و پای عهدت می مونی و قول میدی آأم خوبی بشی!
تو بگو ؛ خرت که از پل گذشت بی خیال حرف هایی که زدی ! اصلا شتر دیدی ندیدی !
:شما قبول کنید به جون عزیزاتون چک هام سر موقع پاس می شند !!
: این دفعه را بگذر قول میدم جبران کنم !
: ................
.............
......
معامله انجام میشه و حاجی حاجی را مکه می بینه !
به به چه معامله ی پــــــــــــــایــــــــــــــاپـــــــــــــایـــــــــــی ؟!
هر سال توی این شبها کارمون شده جوش دادن یه معامله ی نون و آب دار ؛ اما طرف معامله اون قدر بزرگواره که به روی مبارک نمی آره که طرفش چقدر فریبکار و دغله !
سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلّصنا من النار یا رب ....
امشب دوباره بعد از یک سال می خواهم بگم خدایا از آتش جهنمت می ترسم و منو ببخش ...
می خوام بگم جز تو پناهی ندارم وجسمم ضعیفه و یارای تحمل این همه درد و رنج را نداره ...
می خوام حق و حقوق یک ساله مو ازت بگیریم و بارمو را برای یک سال ببندم و ...
می خواهم بدی هامو بی خیال شی !
می خواهم معامله کنم ؛ گناه و کاهلی و بی توجهی بدم و عفو و توجه و حمایت را از آن خودم کنم !
منصفانه است دیگه !! هم تو سود می کنی و هم من !!
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
خدایا جز تو کسی را لایق دوست داشتن نمی بینم " دوستت دارم ".
با همه ی بدی هام اما یه چیزی همیشه ذهنم را مشغول کرده
« صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک »
« صبرت علی حر نارک ؛ فکیف اصبرعن النّظر الی کرامتک »
یا رب نظرت را بر نگردان.
::::::::::::::::::::
خدا هم رحمانه و هم قهار ؛ کاش فقط اندکی به قهار بودنش هم می اندیشیدم.
ملت آمریکا هم معتقدند چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه !!!
امروز توی خبر ساعت 7 دیدم و شنیدم که ملت آمریکا جهت اعتراض به دولت و رئیس جمهورشون تحصن کرده بودند
مصاحبه ی خانمی که کلاه قرمزش را تا چشماش تو سرش کشیده بود و یقه ی لباس قرمز و سفیدش تا بیخ گلوش بسته شده بود ، را نشون می داد که می گفت : هر یک ثانیه اشغال عراق 50 هزار دلار برای دولت آمریکا هزینه در بر داره و او می خواست که دولت کشورش دست از این اشغال پر هزینه برداره و به مشکلات ملت شون رسیدگی کنه و بعد آقایی را نشون داد که می گفت مردم آمریکا در شرایط سختی زندگی می کنند ؛ این هزینه ی هنگفت را خرج ملت کنند و ....
همون جا خدا را شکر کردم که ایران خودمون هر عیبی هم داشته باشه لااقل سرمایه اش را خرج خودش می کنند !!!!! حالا درسته که گرونیه و تورم لحظه ای و ساعتیه و تاید دیروز 800 تومان بوده و امروز 1100 تومان و غیر و ذالک ؛ اما خیالت راحته که دیگه اون چراغه که به خونه رواست فقط توی خونه روشن می شه نه توی مسجد و جاهای دیگه !!!
هر چی داریم و نداریم ظاهر و باطن خرج ملت میشه ! توی ماه مبارک هم که الحمدلله هیچ کس هیچ مشکل و کمبودی نداره !
اگه باورتون نمی شه چشماتون را بمالید و کمی به دقت دور و اطراف تون را نگاه کنید تا وفور نعمت و راحتی را ببینید !
بی اختیار یاد این جمله ی دکتر شریعتی افتادم که میگه :
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سال ها به اجبار خواهیم خفت.
اون چراغه که به خونه روا بود و به مسجد حروم ؛ را یادتون هست؟
فکر کنم حالا دیگه به مسجد هم حلال شده باشه !!!
پ.ن.
دوست عزیزی که در لبنان به میهمانی ماه خدا رفته ؛ می گفت : ماه رمضان لبنان بر خلاف ایران همه جا جشنه و همه این ماه رو عید می دونن و با شکوه و شادی می گذرونن اینجا آدم با تمام وجود معنای رمضان المبارک رو احساس می کنه !
در خاطرات پروفسور حسابی خواندم که :
« وقتی در دانشگاه سوربون تدریس می کردم روزی در ساعت آخر درس، یک دانشجوی دوره ی دکتری نروژی پرسید:
استاد ! شما که از جهان سوم می آیید جهان سوم کجاست ؟!
در حالی که چند دقیقه به آخر درس مانده بود مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم...
گفتم : جهان سوم جایی است که اگر کسی خواست مملکتش را آباد کند خانه اش خراب می شود و اگر بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد. »
دوست من :
خوشحال باش که خانه ی کوچکت را فدای سرزمین مادری نمودی و اهل سرزمینت را به اهل منزلت ترجیح دادی .
با شناختی که از تو دارم اگر برعکس شده بود هرگز احساس رضایت بخشی نداشتی ؛ رضایت از زندگی ؛ رضایت از افعال و تصمیماتی است که برای زیستن گرفته می شود .
دوست من اگر روزی روی صندلی پارکی (هر کجای دنیا ) نشستی و به عقب نیم نگاهی انداختی هرگز از عملکرد خود نادم و پشیمان نخواهی بود.
بدا به آن هایی که از نگاه کردن به سایه ی پشت سرشان هم واهمه دارند.
پ. ن:
جهت دلداری به دوستی که خانه اش را ویران کرد تا مملکتش را آباد کند .
ادامه :
نقش امیال و خواسته های غریزی و طبیعی در زندگی:
فراموش نکنیم که ما انسانیم و هیچ چیز انسانی نباید برایمان بیگانه باشد
غرایز طبیعی بخشی از زندگی اند و سرکوب آن ها ممکن نیست نتیجه ی آن آشفتگی روحی و روانی است انسان در مبارزه با طبیعت خویش ناتوان است مثلا زمانی که خواب چشم ما را فرا می گیرد _حتی در هنگام رانندگی _ پرهیز از آن امکان ندارد.
آشفتگی اورل نتیجه ی نبرد خود با خود است ؛ آن جا که فلورا به خاطر هوسبازی مردی سخت کتک می خورد اوج آشفتگی و پریشانی و خود درگیری یک مرد در مبارزه با امیال خود را نشان می دهد من این کج خلقی را نوعی بد اخلاقی مردانه تلقی می کنم که فقط خاص آنان است هیچ فردی نمی تواند و نباید غرایز خود را سرکوب کند در نبرد با خواهش های طبیعی انسانی هیچ برنده ای وجود ندارد هر چه هست بازنده است نه جسم می تواند به مخالفت روح بر آید و نه روح می تواند با جسم و خواهش های آن مخالفت کند و انسان ترکیبی از تمایلات روح و جسم است ؛ روح تمنای یکتا پرستی دارد و جسم تمنای خود پرستی ؛ روح با ایثار و انفاق و نوع دوستی و ... تغذیه می شود و جسم با نیاز های مادی و هر دو به موازات هم و به موجب هم رشد می کنند اما قابل تفکیک نیستند مگر به مرگ ؛ در آن زمان است که روح از قفس تن جدا می شود روحی که در تمام طول حیات محکوم به هم خانگی با جسم بود .
فلوریا می گوید : ما تا ابد زندگی نمی کنیم
این بدان معناست که از فرصتی که در اختیارمان قرار داده اند درست استفاده کنیم
مسیر درست رسیدن به هدف ؛ همان مسیر زندگی و پاسخ معقول به خواسته های طبیعی جسم و روح اند پاسخ به محرک هایی چون نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن ، امنیت و توجه ، احساس آرامش ،خواب و گرسنگی و... تمایلات طبیعی موهبت اند و به دست آوردن موهبت های از دست رفته غیر ممکن است و راه رستگاری ، سرکوبی تمایلات طبیعی و غریزی نیست.
پاسخ به خواسته های طبیعی زندگی خدشه ای به پاکی روح وارد نمی کند چرا که همین پاسخ ها ، خود زندگی اند که فلوریا از آن به عنوان خوشی های حقیقی یاد می کند و اعتقاد دارد که باید خوشی های حقیقی را دوست داشت.
آیا ازدواج چیزی غیر از در هم آمیختن دو روح است ؟
آگوستین آرامش زندگی اش را زمانی از دست داد که از همدمش جدا شد او مانند اسبی چشم بسته ، به خیال رسیدن به سر منزل مقصود ؛ به دور محیط زندگی خویش دور می زد.
آن زمان که در وجود زن دلخواهش آرامش یافته بود زنده بود و زندگی می کرد در واقع رستگار بود اگر چه رستگاری برای او مفهومی متفاوت داشت .
پس امیال و غرایز جزیی از انسان اند و خود و علیه خود مبارز نمی طلبد! پس نم یتوان یکی را دشمن دیگری تلقی کرد .
آگوستین می گوید : آن چه تباهی پذیر است از هر آن چه تباهی ناپذیر است پست تر است و فلوریا آن را تکمیل می کند که ؛ آیا چیزی به عنوان تباهی ناپذیر وجود دارد که روح ما به آن متوسل شود ؟
و من می افزایم تنها چیزی که تباهی ناپذیر است فقط باری تعالی است که اگر به آن متوسل شویم رستگار خواهیم شدپرهیز از زندگی دنیوی ، دوری از هدف آفرینش است یعنی پرهیز از آن چه که خدا خواسته است ؛ این جاست که فلوریا می گوید ؛ نفی خدا به اسم خدا .
حفظ سلامت و ارتقا روح انسان با پرهیزگاری:
پرهیزگاری مرگ عشق نیست مهار عشق است و حفظ انسانیت و به بهانه ی رستگاری روحی نباید جسمی را فنا کرد .
تقوی و پرهیزگاری فرار از امیال نیست مهار آن هاست غرایز باید باشند و ما باید بتوانیم ضمن پاسخگویی درست به آن ها؛ مهارشان کنیم وگرنه عاری بودن از هر حسی رستگاری به دنبال نخواهد داشت.
فلوریا معتقد است ؛ " وقتی حقیقتی را یافتی خود را می یابی پرهیزگاری را می یابی و آن چه به صلاح توست خواهی یافت"
تاثیر زن در زندگی مشترک:
فلورا بر خود می بالد که تاثیر محو نشدنی بر اورل گذاشته است و این جا نویسنده به زنان می گوید که تاثیر آنان بر مردان بسیار است و آرامشی که یک مرد از همسرش کسب می کند در هیچ جا و نزد هیچ کس تجربه نخواهد کرد .
تعریف گناه:
تعریفی از آلودگی و گناه نیز این جا لازم است گناه فعلی است که به سبب انجام آن فرد به خود یا دیگری آسیب رساند و سلامت جسمی خود یا دیگری را تهدید کند و از جایگاه رفیع خویش به زیر آید .
" گناه عمل یا حسی است که انسانیت انسان راتهدید کند و مقام والای انسان را خدشه دار کند "نویسنده تلاش می کند خواننده در یابد که لذتی که از حواس طبیعی و غریزی به انسان دست می دهد گناه نیست او سعی می کند هوسبازی را از نیاز های بشری جدا کند.
در پایان می توان چنین جمع بندی کرد :
واقعا رستگاری روح در چیست ؟ ما آفریده شده ایم که زندگی کنیم نه این که به زندگی پشت کنیم ما باید از تمام فرصت ها و نعمت هایی که در اختیارمان نهاده اند برای ایجاد یک زندگی خوب استفاده کنیم.
حقیقتی که ما در پی آن هستیم همانا در اطراف ماست آن قدر به ما نزدیک اند که ما گمان نمی کنیم آن چه به دنبالش هستیم همین است که پیش روی مان قرار دارد همین لحظات ساده ی زندگی که به سرعت از جلوی ما می گذرند و ما گذشتن آن ها را متوجه نمی شویم و این است راز زیستن .
و جمله ی پایانی را از فلوریا می گیرم ؛ "این قابلیت مخلوق بودن ماست که از آفرینش خداوند لذت ببریم " و لب به شکرش باز کنیم .
عبادت الهی از دید فلوریا یک هنر است.