با این ادبیات جدید که به تازگی باب آن باز شده ؛ به کجا می رویم ؟!! بخونید تا بفهمید نقل چیه ...
پایگاه انصار نیوز ارگان انصارحزب الله در مطلبی قابل تامل و تعجب برانگیز و موهن خطاب به استاد شجریان نوشت:
مصاحبه محمدرضا شجریان با بیبیسی فارسی را که شنیدم طاقت از کف دادم .زمانی او را «استاد» می خواندم، اگر کسی نامش را بدون پیشوند استاد در برابرم میبرد محترمانه تذکرش میدادم که: شجریان نه! استاد شجریان.من دشمن کراوات و کراواتیها نیستم، اما اینکه کسی با تاختن بر موسیقی پاپ و سخیفشمردن موسیقی غربی، خود را علمدار حفظ «سنت» نشان دهد و همچنان با آویختن زنار (کراوات) بر گردن، خود را دلبسته فرهنگ غربی بهجا مانده از دوره طاغوت بداند نفاق با مردم است .نمیخواهم وارد زندگی خصوصی شجریان شوم که جناب ایشان از اسلام آنچه را که خوشایندشان است، بر میتابد مانند تعدد زوجات و آن قضایای ...
شجریان سیسال است که مشخص نیست با نظام جمهوری اسلامی قهر است یا آشتی؟ سیسال است که با دست پس میزند و با پا پیش.محمدرضا شجریان روی آنتن بیبیسی با همان حنجرهیی که برای این ملت «ربنا» خوانده است، در اقدامی خائنانه، سخنان رییسجمهور را در «خس و خاشاک» خواندن آشوبگران، به تمسخر و توهین گرفته و خود را تلویحا جزو آشوبگران و فتنهگران خیابانی قلمداد کرده و عنوان نمود که در نامهیی به ضرغامی درخواست کرده تا صدای «غیرمردمیاش» از آنتن صداوسیما پخش نشود. او با این موضع فتنهجویانه، به این دروغ دامن زد که منظور احمدینژاد از خس و خاشاک همه 12میلیون نفری بودهاند که به موسوی رای دادهاند، و این خیانتی نابخشودنی است. شجریان در ادبیاتی گستاخانه به رسانه جاسوس بیبیسی گفت که: «با پخش ترانههایم در این روزها تنم میلرزد، مردم در بهت و ماتم فرو رفتهاند.»
او همچنین اضافه کرد که «من در سال 74 هم گفتهام که از پخش صدایم از هیچکدام از آنتنهای صداوسیما راضی نیستم».این گفته شیطنتآمیز شجریان، سعی در القاء این نکته به آشوبگران سبز داشت که «من از سال 74 سبز بودهام»، تا این چنین سابقهی طلب «حنجره مزد» خویش را از رسانه ملی پاک کند.اینکه شجریان نیز مانند معتمد آریا و دیگر «هنرنمامندان» این سرزمین با موج سبز بوی کباب شنیدهاند و هر کدام از ظن خویش یار این موج فتنه شدهاند، امری است علیحده، اما اگر کسانی مانند محسن مهملباف بدهی «استاد»شدنشان را به این نظام فراموش کرده و در آنسوی مرزها زنجیر پاره کردهاند را به لقای اینکه پرده از چهره برانداختهاند و آنروی ... خود را نشان میدهند و چیزی برای پنهان کردن نگذاشتهاند ببخشیم، شما (شجریان) را چه کنیم که سیسال است از قبل نازی که جمهوری اسلامی از شما خریده، دکان دونبش گلویتان را تبدیل به یک فروشگاه زنجیرهای برای خاندان خود نموده و اکنون سر بزنگاه، نمک به حرامی را علنا به حد اعلی رساندهاید؟
خدا را گواه میگیرم که هیچکدام از این سخنان را به قصد اسائه ادب نمیگویم بلکه حقیقتا واجد آنید. شما نبودید که حاضر نشدید نامه تسلیت هنرمندان به مناسبت فوت مرحوم حاج سید احمد را امضاء کنید؟ و تنها دلیل اینکار را «وارد نشدن به سیاست» عنوان کردید؟ اکنون چه شده که به ناگاه سیاسی شدهاید؟ راستی آیا در نامهتان به ضرغامی نوشتید که صدای شازده پسرتان را نیز از آنتن ملی پخش نکنند؟
به راستی این نمک به حرامی نیست که طی دو سال اخیر صدای مخملی همایونتان از همین آنتن به مردم شناسانده شد و خدا میداند چه میزان زمان و هزینه لازم داشتید تا پیوستن پسرتان به دکانتان را به هفتاد میلیون مخاطب اطلاعرسانی کنید؟
من به همه جوانان 18 تا بیست و پنج سال کشور عزیزمان یادآوری میکنم و شهادت میدهم که :هیچکس، در زمانی که دشمن کثیف بعثی شمشیر خود را برای جان و مال و ناموس این ملت از روبسته بود و جوانان رشید این کشور، روی خاک گرم جنوب در خون خویش غوطهور بودند، ندید و نشنید که محمدرضا شجریان به درون جبههها رفته و دل شیرمردان این مرز و بوم را با صدای خویش گرم کند.همه میدانند «ام کلثوم» خواننده زن مصری کیست؟ او در جنگ اعراب و اسراییل برای کمک مالی به جبهه اعراب، «نام خویش» را در بلیطهای بختآزمایی قرار داد تا هوادارانش به هوای به همسری گرفتن امکلثوم اقدام به خریدن بلیطهای بختآزمایی نمایند و بدینسان یک زن آوازهخوان «بینش هنریاش» در قیاس کسی مانند شجریان به مراتب بیشتر بود.
جامعهشناسی این آوازخوان به اصطلاح مردمی آن قدر پایین است که نمیداند، در بستر هجوم انواع موسیقی غربی از راک و جاز گرفته تا پاپ و رپ، ذائقه جوانان در حال فرار از موسیقی سنتی است و امثال شجریان برای دیده شدن و شنیده شدن و ماندگار ماندن صدا و هنرشان سخت نیازمند لطف و همکاری رسانه ملی هستند.
جناب شجریان، شما حقیقتا گمان کردهاید که مردم ایران ماه رمضانشان سر نمیشود، مگر با صدای ربنای شما؟
حقیقتا شرم نمیکنید از اینکه سال هاست صدا و سیمای جمهوری اسلامی با وجود این همه مداح خوش الحان در کشور، فقط و فقط با پخش ربنای شما، برایتان جایگاهی معنوی و محترم به هم زده است؟ و این بزرگترین بدهی «مادی» و معنوی شما به رسانه ملی ایرانیان است.
اینجانب از رییس غیور رسانه ملی عاجزانه درخواست دارم تا صدا و تصویر شجریان و خاندانش را برای همیشه از آنتن (همانگونه که خودش خواسته است) کنار بگذارد تا زمانی که این آوازخوان فرصتطلب به خویش آید و بداند که بیشترین شنوندگان صدایش در همان جمعیت 24میلیونی که به احمدینژاد رای دادند هستند، نه کسانی که رنگ سادات را به دم سگ بسته و اکثرشان دیوانه موسیقی ساسیمانکنیاند، نه «نوا»ی شما.
جناب شجریان فراموش کرده اید که :
اگر «حسین فهمیده» پیکرش را فدای من و شما نمیکرد، اگر «همت» جانش را به من و شما هدیه نمینمود، اگر «متوسلیان» لشکر محمد رسول الله را به راه نمیانداخت، اگر مردم دزفول زمانی که شما در کوههای شمال به شکار قوچ مشغول بودید و در تهران آروغ میزدید زیر جهنم موشکهای اسکاد نمیماندند و قطعه قطعه نمیشدند و اگر جهانآرا آن حماسه را خلق نمیکرد، اکنون نه شما با کراوات زیبایتان در کنسرتهای داخل و خارج صدایتان رابه رخ همه میکشیدید، نه دخترتان مژگان شجریان میتوانست برای کاستهای شما و همایون عزیزتان طرح جلد کاست بکشد و معروف شود و نه آنتنی بود تا از رانت آن برای پسرتان بهرهبرداری کنید، شاید بگویید که صداوسیما، خود خواسته صدای فرزندنتان را پخش میکند که این عشوهای کریه بیش نیست، چرا که از قدیم گفتهاند سکوت علامت رضایت است.آقای شجریان، روراستی را از ساسیمانکن بیاموزید.
باور کنید که شما، امکلثوم که چه عرض کنم، ساسیمانکن هم نیستی
من که سرم درد گرفت شما را نمی دونم
ما گلهای خندانیم فرزندان ایرانیم
ما سرزمین خود را مانند جان می دانیم
• • •
ما باید دانا باشیم هوشیار و بینا باشیم
از بهر حفظ ایران باید توانا باشیم
• • •
آباد باش ای ایران آزاد باش ای ایران
از ما فرزندان خود دل شاد باش ای ایران
« عباس یمینی شریف»
چیزی نمیگم تا نا گفته ها را شما بگید ....
بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه برای عرض ادب و دستبوسی به منزل پدر رفتم- همه خواهران در همان مجتمع زندگی می کنند - یکی از خواهران که از دولتی سر احمدی نژاد پست ریاست دانشگاه گرفته است و شویش استاندار احمدی نژاد است برای بحث و مجادله به خانه پدر آمد، من برای صله رحم و عرض ادب رفته بودم، سعی داشتم از بحث سیاسی بپرهیزم، لیکن آنان اصرار دارند که فقط بحث سیاسی کنند و در حقانیت محمود سخن بگویند و صد البته در نفاق مخالفان او! شنیدم پس از خروج از خانه پدری فریاد اعتراض سرداده است که چرا او را به خانه راه می دهید!!! و باز گفته است ایکاش در تظاهرات او نیز تیری بخورد و کشته شود!!! نمی دانم، مگر بزرگترین گناه پس از شرک، قطع رحم نیست؟ و والاترین عبادت و اطاعت پس از توحید، احسان به والدین نیست؟ چگونه است که اختلاف نظر در انتخاب کاندیدای ریاست جمهوری در آیین اینان موجب قطع رحم است؟! مگر من حلالی را حرام یا حرامی را حلال کرده ام؟ شاید بیش از حد مجاز می دانم!علی ای حال، من هرگز قطع رحم نخواهم کرد و به امر خدا احسان و نیکی به پدر و مادر را ترک نخواهم کرد، دست و پای والدین را می بوسم و دیدار ارحام را واجب می دانم، اما سخن حق را ترک نمی کنم و با سعه صدر سخن باطل را می شنوم، به عقیده باطل آنان تعرض و اهانت نمی کنم، عقیده خود را بر آنان تحمیل نخواهم کرد و از آنان نیز فقط انتظار تحمل مخالف را دارم و بس. شاید خرده بگیرید که چرا اختلافات خانوادگی را علنی می کنم؟ والسلام علی من اتبع الهدی> 3/4/88
در واقع این تلاقی دو دیدگاه است، تعارض دو تفکر در یک خانواده که نمادی از خانواده بزرگ ایران است، من می خواهم بگویم هرچه فریاد کنید که او (مهدی) از ما نیست، باز تمام سلولها می گویند "از ماست". در ایران بزرگ نیز هر چه فریاد کنید که « آنها از جنس ما نیستند» باز رگ و پوست و خون آنان گواهی می دهد که ایرانی اند، نمی توانیم گروهی از مردم را از خود جدا کنیم و بگوییم «از ما نیستند!» باید پذیرفت که در خانواده ایران اسلامی ما اندیشه های متفاوت وجود دارد، چه خوب، چه بد، ایرانی هستیم با اندیشه های متفاوت، افکار مختلف، اقوام گوناگون، ادیان، مذاهب و فرق متنوع. نمی شود هر کس خود را مطلق بداند و دیگران را سرکوب کند، روزگاری نیز قدرت در دست مخالف ما قرار می گیرد، آیا دوست داریم با چوب و چماق و اسلحه ما را خاموش کنند؟
دکتر مهدی خزعلی
منبع خبر : بازتاب
جناب آقای محمود احمدی نژاد انتصاب مجدد شما را به ریاست جمهوری اسلامی ایران پیشاپیش تبریک می گویم، اگر چه چند صباحی عده ای اراذل و اوباش و قریب 5 میلیون خس و خاشاک در خیابان های پایتخت خواب را از چشمان بعضی ربودند و شبها تکبیرشان چرت برخی را پاره کرد، اما شنبه برهان قاطع و حجت بالغه ای بر من نازل شد که به حقانیت شما و درستی راهتان ایمان آوردم، مردان غیور شما شیشه های دفتر مرا شکستند! و از شنبه تا امروز از پنجره دفتر که به بیرون نگاه می کنم در دستان آنهابرهان قاطعی می بینم که جای شک و شبهه نمی گذارد! ملت، دلیل، منطق و برهان شما را در خیابان ها دیده و می بیند! ، هر کس منکر قدرت استدلال شما باشد کور است! من به چشم خویش دیدم که چگونه منطق استوار شما بر فرق جوانان گمراه فرود می آمد با ضربتی آنان را مجاب و منقاد می سا خت، ندای " آزادی مطلق " شما را از حلقوم " ندای آقا سلطان " شنیدم! و باز به حقانیت دین و سیره شما اعتقاد پیدا کردم! کجایند آن 5 میلیون خس و خاشاک که با دهان بسته خیابان های تهران را می پیمودند؟ بیایند و ببینند که دلاوران احمدی نژاد چه شجاعانه!! باطوم به دست شهر را به زیر چکمه دارند و " هل من مبارز" می طلبند.من به ضرس قاطع می گویم، اگر 70 میلیون خس و خاشاک هم باشند، شما(اعجوبه هزاره سوم) با 70 هزار نفر بر آن ها حکومت خواهید کرد( البته با امدادهای غیبی و برهان قاطع!) چه بسا گروه اندکی که بر گروه کثیری چیره شوند( البته به اذن بعضی ها نه خدا! )
والسلام علی من اتبع الهدی
دکتر مهدی خزعلی 2/4/88
منبع خبر : بازتاب
دکترعلی احمدی نماینده محسن رضایی برای پیگیری شکایات انتخاباتی، در واکنش به اظهارات سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد ، بازشماری آرا به دلیل عدم همکاری شورای نگهبان و وزارت کشور در هیچ یک از استانهاو حوزه های مورد توافق صورت نگرفته است.
به گزارش خبرنگار "تابناک"وی در گفتگو با سایت شخصی دکتر رضایی ضمن بیان مطلب فوق،در ادامه بیان داشت: در استان کرمانشاه نیز که بازشماری آغاز شده بود به دلیل عدم دسترسی نمایندگان ما به همه کنترلهای لازم و فرمهای کلیدی 22،23،28و 29 این بازشماری در همان ابتدا متوقف شده است بنابراین سخنان آقای کدخدایی و اطلاعیه ستاد انتخابات کشور خلاف واقع بوده و تکذیب می شود.
علی احمدی در ادامه گفتگوی خود تاکید کرده است که : دلایل و مستندات اخلال و عدم همکاری در بازشماری طی دو نامه مفصل به اطلاع جناب آقای کدخدایی رسیده است.
وی همچنین افزوده است : البته اگر آقایان اظهارات خلاف واقع را تکذیب نکرده و به چنین سخنانی ادامه دهند آن موقع مجبور خواهیم شد مکاتبات با شورای نگهبان و دلایل و مستنداتی که منجر به انصراف و عدم پیگیری آقای رضایی از بازشماری آرا شده است را منتشر کنیم تا ملت شریف ایران در جریان حقایق این اقدام و وقایع پشت صحنه آن قرار گیرند.
منبع خبر : بازتاب
در این دوره از انتخابات مه غلیظی از تردید ؛خورشید حقیقت را پنهان کرده بود و رطوبت به حد بارش نرسیده بود سندی با مستندی باطل می شد ؛ نمودارها یکی پس از دیگری برای محکوم کردن و محکوم شدن می آمدند و می رفتند.
آن یکی فریاد واسفا از بی قانونی و آن دیگری تشت رسوایی خلایق را بر زمین می کوفت شخص ها را ناقابل و سبک می شمردند و پته ها روی آب می آمدند تا یکی بر دیگری فائق آید و برنده ی میدان شود اما در این میان ناباوری و تردید جان می گرفت و تشخیص راه از چاه مشکل می شد ؛ هرچه از باور مردم کاسته می شد خود باوری کاندیداها افزون می گشت.
بهایش مهم نبود ؛ آمده بودند که فاتح شوند حتی به قیمت تخریب ستون های اسلام و اخلاق .
حرف اول :
چه انتظاری به جز یاس و ناباوری می توان داشت وقتی کارنامه ی سی ساله نظامی سبک شمرده می شود و بارش اتهامات حق و ناحق چونان تگرگ بر سر دولتمردانی فرود می آمد که روزی معتمد مردم بوده و با رای همین ملت بر مسند قدرت نشسته بودند؟ چه توقعی از مردم صبوری دارید که ایثار سی ساله ی خود را بر باد رفته می دیدند ؟ آیا این بی اعتمادی فرزند بی اخلاقی های اخیر نیست ؟ کدام عقل سلیم حکم می کند که امانت خود را نزد کسی بسپاری که به امانت داری آن مشکوک شده ای؟
اکنون متعجبم که چرا بر ناباوری و بی اعتمادی مردم خرده می گیرند؟ هنگامی که بذر شک پاشیده شود طبیعتا بی اعتمادی جوانه می زند و رشد می کند پس به جای توزیع داس ؛ نور همدردی و توجه بپاشید تا خاک یاس کنار رود و خورشید حقیقت آشکار گردد و باورها را بارور کند.
کمی به مردم ؛ همان دلسوختگان و یاران شب تنگ تان هم بیاندیشید .آن هایی که سال های زیادی صبر و شکیبایی پیشه کردند تا به سلامت از شعب ابی طالب بیرون آیند همانانی که شب ها را در تاریکی گذراندند و کمبود ها و سختی های جنگ را متحمل شدند و هنوز بر مزار فرزندان شان ضجه می زنند و یا آن هایی که کلاس های درس و دانشگاه را به امید درس معرفت الهی نیمه کاره رها کردند و اروند را به فرات پیوند زدند تا اقتدار ملی نظام حفظ شود.(جوان های دیروز خوب می دانند از کدامین درد سخن می گویم !)
حالت سوخته را سوخته دل داند و بس شمع دانست که جان دادن پروانه ز چیست ؟
حرف دوم : هنوز بین آن چه می خواهیم و آن چه نمی خواهیم حد و مرزی قائل نشدیم !
در این میان دوسوال اساسی مطرح است ؛
1 : این را انتخاب می کنیم چون .....
2 : آن را حذف می کنیم چون ....
آیا آن چه می خواهیم عملی است ؟ آیا اجابت خواسته ها یا حذف ناخواسته ها مشروع و شدنی است ؟
درست بیاندیشیم و درست تصمیم بگیریم نه آن چنان که با مویزی گرمی مان شود و با غوره ای سردی !!
پا ورقی :
_ با وجود شاهدین بسیار در غدیر خم و قرائن موجود و احادیثی مبنی بر امامت و ولایت حضرت علی (ع) بعد از پیامبر ؛ علی تن به خواست مردم داد و بیست و سه سال خانه نشین شد و حتی بعد از به حکومت رسیدن گفت؛ قدر و منزلت حکومت در نزدش ؛ از لنگه کفشی کهنه کمتر است ...
یادمان باشد که هم پیمان شدیم تا اسلام احمد ، عدالت علی و راه حسین را زنده نگه داریم .
_ روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربدهجویی بودیم
دین و دل باخته، دیوانهی رویی بودیم بستهی سلسلهی سلسله مویی بودیم
_ « این روزها سکوت کردن به اندازه ی فریاد کشیدن دشوار شده.»