عصر یک جمعه ی دلگیر
دلم گفت بگویم
بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است
چرا آب به گلدان نرسیده است
وهنوزم که هنوزست غم عشق به پایان نرسیده است
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید
بنویسد
که هنوزم که هنوزست
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است
و چرا عشق به انسان نرسیده است
عصر این جمعه ی دلگیر
وجود تو کنار دل هر عاشق دلخسته شود حس
تو کجایی گل نرگس؟
سهم هر کس از رنج در این کره درد چقدر است ؟ سهم من ،سهم تو ،سهم او ... ؟ میزانی هم هست ؟ ولت سنجی ؟ آمپر سنجی ؟ کنتوری ؟کیلومتر شماری ؟
اندازه اش معلوم نیست اما سهم الارثی از جانب پروردگار است مثل همه نعمات و الطافش ؛ دختروار و پسر وار هم ندارد .
گریزی از این سهم نیست پای بسته است ، زبان بسته ؛ چشم بینا و گوش شنوا ... می بینی می شنوی ؛ لب نمی زنی ...
تا به یاد می آوری درد در گوش می پیچد و پوست زوزه می کشد ؛ لب اما خاموش می ماند ...
بزاز تقدیر را گویی : « اندام تحملم نحیف است ؛ قدری سهم رنجم را کوتاهتر کن »
گوید : خیاط قابل است و تا آخرین تار و پودش را خرج قبایت می کند .
قصه ی زندگی ؛ قصه ی یکی بود و یکی نبود نیست ؛ قصه ی یکی بود که مجبور به دوتا شدن بود ؛ دو تایی که می خواستند سه تا و چهار تا و پنج تا و ... شوند.
قصه ی گود و میل و زور آزمایی با دنیاست ؛ یا علی گویان خاک می بوسند و میل زندگی می زنند و نغمه ی تداوم می خوانند ؛ یکی و دو تا ، دو تا و سه تا ، سه تا و چها رتا ...
قصه زندگی ، قصه ی بقاست بقایی که به فنا نمی اندیشد ...
شاید هم قصه ی زندگی ؛ قصه ی خرمالوی خوشرنگ سر شاخه باشد ؛ می بینی ، دوست می داری ، دست دراز می کنی، نوک پنجه می ایستی ،چهار پایه زیر پایت می گذاری ،از نردبان بالا می روی و می چینی تا دندان نشانش دهی !!
می شود سیبی باشد سر شاخه ؛ بچینی و ببویی و در خوردنش تعلل کنی .
شاید هم آن مثل قدیمی و معروف ؛ خربزه ی نبریده باشد ... بدون شرط چاقو !!
به گمانم زندگی قصه ی یک تقدیر است یک تقدیر بی تقریر .
* * * * *
خدایا ؛ قصه ی زندگی را در لحظه ای می نویسی تا در لحظه خوانده شود ،لحظاتش را به خاطر بسپرند شاید قصه ی لحظه هایش روزی نوشته شود .
در عجبم از :
شادی به تاراج غم و غم به یغمای دعا می رود و دعا هم با گناه دود می شود ... اللهم اغفر لی ذنوب لتی تحبس الدعا.
کاش در دهکده عشق فراوانی بود
دریای آرام ناخدای قهرمان نمی سازد .
::::::::::::::::::::::::::::::::::::
* * *
اگه اشکالی در قالب می بینید لطفا بگید چون خودم چیزی متوجه نمیشم ... ممنونم.
ایلنا نوشت:
سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) علت کمک این کمیته به مردم برخی از کشورها را نوعی سرمایهگذاری برای نظام جمهوری اسلامی میداد ند و معتقد است این کمکها برخی تهدیدات نسبت به جمهوری اسلامی را خنثی میکند.
حسین انواری در رابطه با سیاست کمیته امداد برای کمک به کشورهای خارجی گفت: کمکی که کمیته امداد به کشورهای خارجی می کند در واقع انتقال الگوهای حمایتی و امدادی است.
انواری افزود: کمیته امداد شکم گرسنگان این کشورها را سیر نمی کند بلکه با برپایی کلاسهای آموزشی سعی در توانمندسازی دختران و پسران این کشورها و ایجاد اشتغال برای آنها دارد.
سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) در واکنش به این سوال که شما میگویید کمیته امداد کمک نقدی به این کشورها نمیکند درحالی که خبرها حاکی از این است که این کمیته به دختران دمبخت برخی از این کشورها جهیزیه میدهد، گفت: کمیته امداد در پی ترویج فرهنگ اسلامی است. هدف کمیته امداد جلوگیری از ایجاد مفاسد اجتماعی در این کشورها و ترویج فرهنگ ازدواج است، به همین جهت بخشی از جهیزیه دختران آنها را تامین میکنیم.
سرپرست کمیته امداد در پاسخ به این سوال که گمان نمی کنید چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، چنین پاسخ داد: اگر قرار باشد چنین شعاری سر داده شود باید وزارت امور خارجه، سازمان ارتباطات اسلامی و همه کمیسیونهای مشترکی که ایران در خارج از کشور دارد تعطیل شود، زیرا در بسیاری از دستگاههای کشور هزینههای بسیار زیادی صرف سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در سطح بینالمللی می شود زیرا ایران با بسیاری از کشورها بده بستان دارد.
سرپرست کمیته امداد یادآور شد: برای اینکه تهدیدات نسبت به جمهوری اسلامی کم شود باید یک سری سرمایه گذاری بر مردم کشورهای مختلف صورت گیرد و یک سری سرمایهگذاری هم روی مسئولان کشورها؛ بنابر این اگر درست نگاه کنیم اقدامات کمیته امداد در کمک به کشورهای دیگر برای پرنور نگه داشتن این چراغ است.
::::::::::::::::::::::::::::::
جاده خاکی :
کمک های نقدی خود را حتما در صندوق های صدقات کمیته ی امداد بریزید ... فراموش نکنید .
در حدیثی پیامبر(ص) فرمودند: اِنما بعثت لاتمم صالح الاخلاق.
فقط برای به اتمام رساندن اخلاق شایسته برانگیخته شدم.
در این حدیث نبوی؛ اتمام اخلاق صالح و شایسته هدف بعثت می باشد هر چند که پیامبر (ص) برای بیان عقاید و احکام نیز مبعوث شده است ولی برای اخلاق جایگاهی ممتاز در نظر می گیرد.
اخلاق نبوی را نباید تزریق کرد باید مجذوب آن شد.
اخلاقی که صلاحیت دارد ؛ همه آن را محور برنامه زندگی خویش قرار می دهند و نیاز به تبلیغ و اجبار نیست .
نیکو سیرت را همگان مجذوب شوند و نیاز به ضرب و زور نیست .
هدف بعثت تمام نمودن و کامل کردن ارزش های اخلاقی گزارش شده است، بنابراین همه مکارم اخلاقی به طور کامل با بعثت پیامبر(ص)در اختیار بشر قرار گرفت. این ارزش ها سرمایه ای جاویدان و ابدی برای انسان سازی و تکامل است و همه اقوام و ملل باید به آن آراسته گردند اما نه به اجبار .
پیامبر نمونه بارز یک خلق و خوی پسندیده بود بیشتر عمل می کرد و کمتر حرف می زد ؛بین گفتار و کردارش تناقضی نبود ( چیزی که ما اکنون در بین مدعیان سینه چاک اسلام بسیار شاهدیم ... تناقضی چشمگیر بین حرف و عمل) او محبوب بود و همه مجذوب.
حال ما که سنگ اسلام را به سینه می زنیم و خود را پرچم دار دین محمد می دانیم ؛ تا چه اندازه توانسته ایم ارزش های اخلاقی را حفظ و بدان عمل کنیم ؟ چقدر خوی نبوی در سیرت و صورت مان تجلی یافته ؟
جاده خاکی :
آدم ها همه می پندارند که زنده اند. برای آن ها تنها نشانه ی حیات، بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد: آهای فلانی! از خانه ی دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نوری دارد هنوز؟
خوش به حال اونایی که سعادت داشتند و امروز به دیدن مادرشون رفتند .
عیدتون مبارک
گفتند ستاره را نمی توان چید ...
و آنان که باور کردند...
برای چیدن ستاره ...
حتی دستی دراز نکردند...
اما باور کن ...
که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره...
دست دراز کردم...
هر چند دستانم تهی ماند ...
اما چشمانم لبریز ستاره شد ...
( سهراب)