سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خبرآنلاین: سمیناری با موضوع   "رازهای ثروت و توانگری به همت کانون فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد برگزار شده بود در این سمینار   "حلت" مدیر مسئول مجله موفقیت پنج راز را برای ثروتمند شدن افشا کرد که دانستنش خالی ار لطف نیست.

راز اول بسیار ساده  است یعنی قدرت اندیشه مثبت . اگر 17 ثانیه برای رسیدن به آرمانی  تمرکز کنید به آنچه می خواهید خواهید رسید. البته برای رسیدن به این 17 ثانیه باید 70 ثانیه تمرکز را ادامه داد.

راز دوم ساده تر از راز اول است.در اینجا باید کمی نقش بازی کنید.یعنی حرکات و رفتارتان مانند ثروتمندان باشد.ظاهرتان را تغییر دهید.
محکم  ، قدرتمند و با نشاط راه بروید. تیپ بزنید وخلاق باشید . ضمیر ناخود آگاه شما نمی تواند واقعیت را از غیر واقعیت تفکیک کند به او بگویید من ثروتمند هستم باور می کند.

راز سوم یا بهترین باشید و یا اولین .برای دست یافتن به این راز ابتدا نیاز جامعه خودتان را بیابید و بکوشید به بهترین شکل و ایجاد شغلی مناسب این نیازها را برآورده کنید.همیشه برای یافتن بهترین و اولین ها جایتان را با افرادی که نیازمند سرویس های شغلی هستند عوض کنید. مطمئن باشید شاگرد اول های جامعه هیچگاه شاگرد اول های مدارس نبوده اند.

راز چهارم بالا بردن هوش هیجانی است سعی کنید مهارت های ارتباطی تان را بالا ببرید.هنر تاثیر گذاری را یاد بگیرید. هنر گوش کردن نیز در افزایش هوش هیجانی شما نقش بسزایی دارد.

راز پنجم و مهم ایمان به خدا است.این قدرت بسیار مهم است.به قدرت جادویی ایمان اعتقاد داشته باشید. روزی صد بار بگویید "ایاک نعبدو وایاک نستعین" و تاثیر شگفت آور آن را ببینید.خواهید دید که درهای مهر و محبت خداوند چگونه به روی شما باز می شود.


اگه حوصله دارید متن کامل آن را در ادامه بخوانید.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  شنبه 90/3/28ساعت  8:0 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

به گزارش عصر ایران، روزنامه الاهرام چاپ قاهره در گزارشی به نقل از یکی ازاعضای هیات مصری که اخیرا به دعوت دولت ایران، سفری 5 روزه به تهران داشته اند؛ می نویسد: آقای " آقامحمدی " معاونِ معاون اول رئیس جمهور ایران در امور اقتصادی، آمادگی کشورش را برای صادرات گندم به مصر با تخفیف 10 درصدی نسبت به قیمت این کالا در بورس های جهانی اعلام کرد.

وی همچنین به هیات مصری گفته است که ایران می تواند تا پایان ماه رمضان امسال ، 400 هزار گردشگر را به صورت متوالی به مصر اعزام کند
.
به نوشته الاهرام ، آقامحمدی اضافه کرده است که حداقل خرج یک گردشگر ایرانی، پنج هزار دلار است که برای 400 هزار نفر، دو میلیارد دلار خواهد شد
.

علی اکبر صالحی نیز در دیدار با هیات مصری گفته است: صالحی پیش از این گفته بود ایران آمادگی دارد برای جبران خسارت مصر از کاهش ورود گردشگران ! پس از انقلاب این کشور، سالانه یک و نیم میلیون گردشگر ایرانی به مصر اعزام کند
.

البته روزنامه الاهرام در گزارش مفصل تری به قلم "امانی ماجد" می نویسد: پس از دیدار هیات مصری با رئیس جمهور ایران، یکی از اعضای این هیات (آقای العقیلی ) خواستار دیدار خصوصی با احمدی نژاد می
شود که با این دیدار موافقت می شود.
او می گوید : به طور خصوصی با احمدی نژاد ملاقات کردم و او گفت " که ایران آمادگی دارد تمامی تسهیلات را در اختیار ملت مصر قرار دهد."

العقیلی اضافه کرد: سپس احمدی نژاد دستور داد تا با آقامحمدی دیدار کنم که وی نیز در همین دیدار وعده های تخفیف گندم و آهن و اعزام گردشگر را داد.

                            ******************


__ سال گذشته هر کیسه آرد 50 کیلوگرمی به قیمت 14 هزار تومان بود سال‌جاری به 19 هزار تومان افزایش یافته است.

__ اول اردیبهشت ماه، دولت قیمت نان را افزایش داد.

__ افزایش 25 درصدی مواد غذایی در
فروردین ماه
 __ نرخ تورم در اردیبهشت ماه؛ 2/14درصد
 

** اینا هیچ کدوم به هم ربطی نداشت !!!!!!
چراغ خونه و مسجد را با هم خاموش کنید که پول برق زیاد میشه !!


                          *******************

__ بخشی از سخنرانی محمود احمدی ن‍ژاد در خرداد 1390 ،‌همین چند روز پیش:

"من به کشورهایی سفر کردم که از ذخایر معدنی سرشار اند اما در خیابان ها مردم پابرهنه و گرسته اند. فقر، بی سوادی، عدم بهداشت است. در بسیاری از شهرها و روستا ها آب سالم و آشامیدنی نیست. اما هم زمان سرمایه داران آمریکایی و اروپایی تمام آن معادن را غارت می کنند و می برند و حتی یک درصد از آن ها را در اختیار ملت ها قرار نمی دهند."

خب الحمدلله 
ایران که ذخایر معدنی نداره ! مردم گرسنه نیستند ! وضع بهداشت هم که خدا را شکر روبه راهه ... سونامی سرطان هم که نیامده ! دم خانم دستجری گرم !
آب آشامیدنی سالم هم که مثل اشک چشم عاشق همه جا پیدا میشه ! غارتگر هم که از نوع آمریکایی و اروپاییش نیست !
خلاصه همه چی آرومه ما چقدر خوشبختیم!!

حالا دیگه باید روی مبل لم بدیم و آهنگ زیبای محمد اصفهانی را گوش کنیم .
منو دریا ، منو باورن ، منو آسمون صدا کن ... اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن . منو تنها ، منو خوب من صدا کند و ...

 


نوشته شده در  دوشنبه 90/3/23ساعت  1:44 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

 
پس از استقلال هندوستان ، محمد علی جناح که در مسیر انقلاب در کنار مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو قرار داشت پا دریک کفش کرد که مسلمانان هند باید سرزمین مستقلی داشته باشند.هرچه گاندی تلاش کرد او را قانع کند که هند یک کشور متحد بماند و مسلمانان نیز در کنار سایر اقوام و مذاهب در مدیریت هند نقش داشته باشند محمد علی جناح نپذیرفت و بالاخره ایالت های مسلمان نشین هند تجزیه شدند و بنگلادش و پاکستان را به وجود آوردند .

قصه ی پاکستان اما،داستانی شنیدنی است.مسلمانان که هندوها را «نجس» می دانستند سرزمین مستقل خود را «پاکستان» نامیدند .پاکستان اولین کشوری بود که حکومت آن «جمهوری اسلامی» نام گرفت .(پس از پاکستان،به ترتیب نیجریه،ایران و افغانستان جمهوری اسلامی نام گرفتند).
هندوستان اما، با جمعیتی چند مذهبی وچند ملیتی (به ترتیب جمعیتی هندو ، مسلمان ، جین ، بودایی ، مسیحی ، سیک) صاحب حکومتی دموکراتیک و سکولار و فدرال شد . هندوستان امروز جزو نمونه های موفق دموکراسی در جهان است و سال گذشته ی میلادی در کنار برزیل بالاترین نمره ی رشد اقتصادی را به خود اختصاص داد .

از آن سو «جمهوری اسلامی پاکستان» نمونه ای از عدم تحمل و عدم مداراست . کودتا پشت کودتا و ترور پشت ترور،صحنه ی سیاست پاکستان را پر کرده است . ضیاءالحق،ذوالفقارعلی بوتو را اعدام کرد . حکومت نظامی ضیاءالحق با ترور شدن ضیاءالحق پایان گرفت !
پرویز مشرف با کودتای نظامی نواز شریف را ساقط کرد و خودش با کودتایی دیگر به تبعید رفت.
بی نظیر بوتو چند روز پیش از انتخابات ترور شد و ...

در صحنه ی اقتصادی نیز پاکستان وضعیت بهتری ندارد . در سیل اخیر پاکستان،اگر نهادهای بین المللی و دولت های خارجی به کمک پاکستان نمی شتافتند دولت پاکستان توان مدیریت اوضاع را به هیچوجه نداشت.

پاکستان ، کشور پاک ها ، پیشتاز «تقلب صنعتی» است : در شهر صنعتی پاکستان اجناسی با مارک های معروف دنیا تولید می شود!

علاوه بر این پاکستان ، پیشتاز«تقلب سیاسی» است : طالبان را تقویت می کند و از جامعه ی جهانی ( از آمریکا گرفته تا ایران ) کمک مالی می گیرد تا طالبان را سرکوب کند !

همچنین دادگاهش رای تجاوز به دختران را در ملاء عام می دهد

این سناریوی کشوری است که وجه تمایز خود را از سرزمین مادری اش، «مذهب» می داند.
 


 منبع : اینترنت


نوشته شده در  سه شنبه 90/3/17ساعت  11:27 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

سلام
این جا همه چی رو به راه است و همه خوبند .
هوا آفتابیست و گرد و غبار راه تنفس را گرفته ! دست به دامن خدا شده ام تا اندکی باران ببارد ، شاید خاطره ها تازه شوند.

اگر از احوال این جانب خواسته باشی غمی نیست جز دوری شما ؛ یعنی همان شادی ، مهربانی ، امید.


هیچ ملالی نیست مگر خاطر ِخاطره های دور و نزدیک . خاطره های دیروز، امروز که نقش گذشته و حال را بر سینه ی زندگی حک می کند.
آن گاه که تیشه ی غم نقش خاطره را قطعه قطعه کند ، حیات از دنیا رخت می بندد .
زوزه ی باد قصه ی فصل را گوش به گوش نقل استمراری خواهد کرد
. حیف که فقط  گوش می شنود و چشم نمی بیند! کاش چشم و گوش با هم یکی می شدند !! 

خدا کند عمری باقی نمانده باشد که بیش از این مکدر شود ... و
رنگ ها رنگ بسایند ...
سخن سفید به سکوت خاکستری ، امید صورتی به یاس یاسی ، شادی پاک آبی آسمانی به غم خاکی ِزمینی ، آرامش سبز چمنی به جنجال لجنی و زرد مهربانی به سرخی خشم بگراید
.


پایی نمانده تا نرم و نازک به دیدارت آید ، دست عطوفت شکسته تا بر گردنت شاخه ی مهر بیاویزد .
افسوس ، هرگز گوشه ی نگاهت آن قدر گرم نشد که خارک های انتظار خرما شوند
.

اگر احوال اهل و عیال را جویا باشی به تو خواهم گفت ؛
زن " مردیست با یک سر و هزار قلب " .
که هر هزار تایش ره توشه ی راه شده است ، قلب وسیع و جاده ، باریک و پر پیچ و خم.

از من می شنوی آن قفس برای این پرنده کوچک بود.

کاش شکوفه ها به ریشه وابسته نبودند و شاخه ها به ساقه عادت نکرده بودند.

پس از این بمان و زندگی کن ، باران دوباره پنجره ی خانه ی خاطره را خواهد شست .
و بوی نم خاک از گِل تن بر خواهد خواست .

می دانم که قناری خانه یمان به رفت و آمدها کاری ندارد و همیشه خواهد خواند .

دیگر عرضی نیست مگر صبوری تو ...


نوشته شده در  جمعه 90/3/13ساعت  3:17 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()


دشت‌ها آلوده است
در لجن‌زار گل لاله نخواهد رویید.

در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید؟
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم.

گل گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغا که همه مزرعه‌ی دل‌ها را
علف هرزه‌ی کین پوشانده است!

هیچ کس فکر نکرد که در آبادی ویران شده، دیگر نان نیست!
وهمه مردم شهر، بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست!؟
و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست!

و زمانی شده‌است که به غیر از انسان، هیچ چیز ارزان نیست
هیچ چیز ارزان نیست!

                                                                  
                                                                         "حمید مصدق"


نوشته شده در  سه شنبه 90/3/10ساعت  9:25 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

 

 

پیری برای جمعی سخن می راند ...

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد ، همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا این که دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید ، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید. 
.............................

.....................

...........

.....
..

گاهی احساس می کنم از خودم چیز زیادی نمی دانم ...

شاید فقط این نقطه های بی پایان ...............

این نقطه ها که بار بغض هایم را به دوش می کشند خوب مرا می شناسند ........... 

اعتراف می کنم گاهی زیر بار زندگی خم می شوم و دوباره با پررویی تمام ، قد راست می کنم ...

نه تنها من ؛ که همه چنین اند و دائم در حال مبارزه ...

این زندگی گاه تیزی دندان نشانت می دهد و گاه نرمی مژگان...

 شب هنگام ، غم را چنان در آغوش می کشی گویی سپیده ای در منتهایش نیست ...

در پی طلوعی دیگر ، نور امید سیاهه ی چشم را نخوانده ؛ از قرنیه ی نازک و شکننده اش عبور می کند

و ظلمتِ دیده را ، نادیده می انگارد . 

به امید فردا ..................


نوشته شده در  شنبه 90/2/31ساعت  12:45 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

خرمالوی خانه ی ما شکوفه داده ؛ کلی ذوق کردم آخه تا حالا گل خرمالو ندیده بودم.

اینم عکسش

شکوفه ی خرمالو


برای کسانی که شکوفه ی خرمالو ندیدند. ( مثل من )


نوشته شده در  سه شنبه 90/2/20ساعت  1:7 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

 

جورج بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا، کشته شدن اسامه بن لادن را "دستاورد بسیار مهم" توصیف کرده است.

وی بلافاصله پس از انتشار خبر کشته شدن بن لادن طی بیانیه ای گفت: "

این دستاورد بسیار مهم نشانه پیروزی برای آمریکا، برای مردمی است که خواستار صلح در سرتاسر جهان هستند و همچنین پیروزی برای کسانی است که عزیزانشان را در 11 سپتامبر سال 2001 از دست دادند."

اصلا مهم نیست که این اتفاق در کجای دنیا رخ داده و چه کسی این پیام را داده ؛ آن چه حائز
اهمیت است اینه که 

  مدت ها بود فکر می کردم تنها چیزی که اهمیت ندارد جان انسان هاست ! فکر می کردم دولتمردان برای بقای حکومت خود از زندگی ها و جان ها خواهند گذشت و برای حفظ موقعیت خویش همه را فدا می کنند ؛ اخلاقیات را به زوال می کشند تا قوام یابند!! اما امروز با به ثمر رسیدن تلاش برای مجازات عاملان" 11 سپتامبر" و شاد کردن دل بازماندگان 11 سپتامبر کمی امیدوار شدم که هنوز انسانیت هست و زندگی ارزش دارد 

راستش کمی غبطه خوردم ؛ هر چه به دور و نزدیک ، گذشته و حال  نگاه می کنم ؛ تاسف می خورم ؛ چه جان های عزیزی که فدا شدند و کسی مجازات نشد ! چه انسان های ارزشمندی از دست رفتند و آب از آب تکان نخورد


نوشته شده در  سه شنبه 90/2/13ساعت  9:3 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

باز باران

مسافر گفت:

چهل سال است

            دنبال کسی هستم

که باران

            شرح حال چشم‌های اوست.

 

مسافر گفت:

            چترم را

                به خاک خسته بخشیدم

بیا در جان من معنای باران باش.

 

مسافر گفت:

رسیدن چیست؟

سرآغازی برای جستجو کردن.

 

مسافر گفت:

نشانی‌های باران را اگر داری

به باران نامه‌ای بنویس.

 

مسافر گفت:

به آبی‌های باران

            می‌سپارم دست‌هایت را...

از سیدعلی میر افضلی ...


نوشته شده در  چهارشنبه 90/2/7ساعت  12:18 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()


عزیزم حالا که داری این مطلب را می خوانی کیلومترها از من دور شده ای و چرخ های قطار روی
لبه ی ریل ، ریتم را بی وقفه نگه داشته و شتابان به سمت گنبد طلایی اش سوت می کشد. 

دفعه ی اولیست که چند شبانه روز را دور از خانواده به سر می بری و سرت را روی ناز بالشتت نمی گذاری ! تجربه ی خوبیست 
. سفرمشق زندگی است .
می دانم که از عهده اش به خوبی برخواهی آمد.
هفده سال ساقه های سبز نحیفت را بر پایه ی وجودم پیچاندم ؛ پایه ای که پا در آب و سر در آتش داشت ؛ خواستم جان بگیری و گرد هر خار و خسی نپیچی و از خودت به خوبی مراقبت کنی .الحمدلله که خدا خواست و چنین شد.

مثل هر مادر دیگری از دوری ات بی تابم و به روزی می اندیشم که باید رخت سفید بر تن کنی و راهی سفر زندگی شوی. من آن روز مجبورم سهم نانت را از گوشه ی دلم برکنم و در سفره ی
دل دیگری نهم و جام چشمان پر از اشکم را پشت سرت خالی کنم و چون مادر موسی تو را در
نیل زندگی رها کنم و امیدوار باشم که خدا شیشه را در دل سنگ نگه دارد .

چهار روز دوری از خانه برای تو و چهار شب دوری از نازهای نیلوفرانه 
ات برای من ؛ چه تسهیم به نسبت عادلانه ایست ؟!

می دانم که در این سفر تنها نیستی اما فراموش نکن که همه ی آنان نیز چون تو مسافرند ؛ چادرت را بر چادرشان گره بزن و با جمع و همراهشان باش اما قلبت را به قلبشان زنجیر مکن ! دوستی مسافر با مسافر چون عمر سفر کوتاه است ؛ به نسیم تکیه نزن .
 
عزیزم قدرت کلام وقتی آشکار می شود که از دروازه ی دهان گذشته باشد
. که گاه تخریب می کند و گاه آباد می سازد . پس تا بر آبادانی اش ایمان نکرده ای سخن مکن و بر کسی راز مگو .
گروهی از همراهان شما همکلاسی اند و گروه دیگری مسئول . همکلاسی را با همدم و مسئول را با معصوم اشتباه نگیر .
مسئولین شما معلم اند و قابل احترام ؛ اما مردند ، حتی اگر هم پیر باشند باز از جنس مردند و احساس مردانه دارند .
فراموش نکن آن ها مسئولند اما معصوم نیستند ! پس با آنان چون مردان دیگر رفتار کن ؛ محترمانه و با رعایت همه ی حد و مرزهایی که می دانی .
موقع صحبت چشم در چشم شان ندوز و بلند نخند ؛ عبوس و گوشه گیر هم نباش . وقار و متانتت را حفظ کن تا کسی از
مرزهایت عبور نکند .

با کبوتران گروه بنشین و از قارقار کلاغ ها حذر کن .


می شناسمت ، می دانم که چنینی و ارزش های خانواده را می شناسی و به آن ها ارج می نهی . می دانم چنان رفتار خواهی کرد که سال های بعد از کرده ات پشیمان نخواهی شد و حلاوت خاطراتش همیشه با تو خواهد بود .

گلم؛ طوری رفتار کن که نرنجی و نرنجانی ، هر چه بر خود دوست می داری بر دیگران نیز دوست بدار .
مهربان باش و چون آفتاب بر همه بتاب اما به قاعده . خورشید با همه ی سخاوت و عظمتش ؛
پایان روز غروب می کند و شب را در انتظار سپیده
دم به تاریکی می سپارد و می داند 
هر که ظلمت را تجربه نکند نور را معنا نخواهد کرد .


خوب بخور و استراحت کن ، تفریح کن و خاطرات شیرین بساز
همچو عسل در حصار موم

می دانم که عشقم ، وظیفه و تعهد مادرانه ام را نسبت به خود درک خواهی کرد و در آینده نظیر همین ها را ارزانی فرزندانت می کنی .

پیشاپیش زیارت قبول و التماس دعا .
فدای تو : مادر
سفرت به خیر و سلامت


نوشته شده در  دوشنبه 90/2/5ساعت  12:33 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :